پیام بصیرت را به دیگران ابلاغ کنید و سفیر الهی باشید

تاریخ خبر:
1399/04/22 02:04
مطالب آزاد خبرگزاری اهل بیت(ع)  ابنا
آیت الله جوادی آملی در پیامی به کنگره مسلمانان آمریکا اظهار داشتند: باید پیام بصیرت را که پیام رسمی قرآن و عترت است هم برای خود ملکه کنید هم به دیگران ابلاغ کنید و سفیر الهی باشد با قولتان، با فعلتان، با علمتان، با عملتان.

کنگره مسلمانان آمریکا با موضوع «بصیرت دینی» با پیام آیت الله العظمی «جوادی آملی» در آمریکا برگزار شد.

متن پیام معظم له بدین شرح است:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِین وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیین سِیمَا خَاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِیاء عَلَیهِما آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَی اللَّه».

مقدم شما نخبگان، فرهیختگان و علاقه مندان به قرآن و عترت را گرامی می داریم. از سعی و کوشش مسئولان محترم این نشست حق شناسی می کنیم و از عزیزانی که به راه افتادند و از ره توشه بزرگان طرْفی بسته اند و در صدد صلاح و اصلاح خود و جامعه هستند، سپاسگزاریم و از خدای سبحان مسئلت می کنیم به همگان توفیق صلاح و اصلاح مرحمت کند.

محور اصلی بحث این نشست «بصیرت دینی» است. «بصیرت» را قرآن و عترت به خوبی معنا کرده اند. در قرآن کریم انبیا و مرسلان و اولیای الهی را «بصیر» می داند. ابراهیم خلیل را، اسحاق را، یعقوب را، اسماعیل ذبیح(علیهم السلام) را قرآن کریم ﴿أُولِی الْأَیدی وَ الْأَبْصار﴾[1] می داند و بصیرت را قرآن کریم سرمایه طی طریق و رسیدن به مقصود و شهودِ مقصود در مقصد می داند.

دو خطبه از خطبه های نورانی امیر بیان و بیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) در نهج البلاغه اختصاص به تبیین معنای «بصیرت» دارد. «بصیرت» در فرهنگ قرآن کریم به معنای بینایی در برابر نابینایی نیست، «بصیرت» معنای دوربینی و تیزبینی در برابر کم بینی و نازک بینی و نزدیک بینی است؛ آن که نزدیک را می بیند و دور را نمی بیند کور است، آن که ظاهر را می بیند و باطن را نمی نگرد کور است. در فرهنگ نهج البلاغه یعنی سخنان علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) که عِدل قرآن کریم است، تبیین و تفسیری برای «بصیرت» شده است؛ فرمود دنیا منتها دید افرادی است که نابینا هستند. «نابینا» در فرهنگ قرآن و نهج البلاغه به معنای نابین نیست، به معنای نزدیک بین است. انسان مسافری است که دنیا اول، و برزخ و آخرت وسط و پایان راه اوست تا از «دار الفرار» به «دار القرار» برسد. حرکت دائمی نخواهد بود، حرکتِ دائم یعنی بی هدف و بی مقصد، دنیا دار حرکت است و حتماً به «دار القرار» می رسد. آن که محور حرکت را می بیند و مدار قرار را نمی نگرد او در فرهنگ دین کور است، دنیا منتها دید أعمی است. کسی که فقط دنیا را می بیند زرق و برق دنیا را، لوازم دنیا را، آسایش و آرامش دنیا را، رفاه دنیا را می نگرد و مرگ را پوسیدن می پندارد نه از پوست به درآمدن و نابودی می داند نه به بودِ مطلق پناهنده شدن، آن را فرهنگ نهج البلاغه کور می داند که «إِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی »، [2] چون دور را نمی بیند، یک؛ و باطن را نمی بیند، دو. و اما بصیر کسی است که گذشته از دنیا «دار الحرکة»، «دار القرار» را هم می بیند، نتیجه را می بیند، پایان کار را هم می نگرد. فرق این دو دید این است؛ آن که اهل دنیاست رخدادهای تلخ و شیرین را تماشا می کند، آن که اهل آخرت و بصیرت است رخدادهای تلخ و شیرین را مکتب و مدرَس می داند و از آنها عبرت می گیرد.

فرق «عبرت» و «تماشا» این است که انسان نابینا این حوادث را می بیند و لحظه ای لذت می برد یا لحظه ای می نالد ولی بصیر از این حوادث عبور می کند. عبرت را عبرت گفتند، چون سالک از جهل به علم، از جهالت علمی به عقل عملی، از ظلم به عدل و از باطل به حق و از دروغ و کذب به صدق و از شرّ به خیر و از قبیح به حَسَن عبور می کند.

فرق «کور» و فرق «بینا» این است کور تماشا می کند و بینا عبور می کند. این بیان نورانی امیر المؤمنین است در خطبه133 و در خطبه 153 این بیان را ذکر می کند که بصیر عبرت می گیرد و چیزی را که می شنود فکر می کند و عبور می کند و کور تنها چیزی را که می بیند وسیله سرگرمی اوست. [3] این یک فرق فارق. دوم آن است که أعمی و کور «لَهَا مُتَزَوِّدٌ» و بصیر «مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ»؛ هر دو تلاش و کوشش می کنند، هر دو در صدد تهیه ره توشه و زاد هستند لکن بصیر برای بعد از مرگ ره توشه تهیه می کند و کور برای دنیا ره توشه تهیه می کند. او چون راهش محدود است توشه او هم محدود است: «وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدً»، «وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ»؛ نابینا برای دنیا تلاش می کند، بینا برای دنیا و آخرت تلاش می کند، دنیا را صالح و اصلاح می کند برای اینکه به آخرت بهتر برسد، نه تنها دنیای خود را دنیای دیگران را، در تلاش و کوشش است که خار راه نباشد، یک؛ خار راه را بردارد، دو؛ نه بی راهه برود و نه راه کسی را ببندد «وَ الْأَعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدً»، «وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ». یک انسان بینا ره توشه ای از دنیا تهیه می کند برای آخرت، از دنیا مایه می گذارد برای آخرت ولی کور فقط برای دنیا تلاش و کوشش می کند.

پس فرق محوری یکی در مسئله تماشا و عبرت است و دیگری در مسئله ره توشه و زاد تهیه کردن است. هر دو در تلاش و کوشش هستند یکی برای دنیا و دیگری برای دنیا و آخرت، هر دو نگاه می کنند یکی تماشا می کند و دیگری عبرت می گیرد؛ آن که عبرت می گیرد اهل حرکت در مسیر مستقیم است تا به «دار القرار» بار یابد و آن که حرکت نمی کند در دنیا می ماند تا بپوسد.

بنابراین آنچه که شما بزرگواران در دیار غربت دارید به سر می برید یا در دیار خودتان همان جا زندگی می کنید باید پیام بصیرت را که پیام رسمی قرآن و عترت است هم برای خود ملکه کنید هم به دیگران ابلاغ کنید و سفیر الهی باشد با قولتان، با فعلتان، با علمتان، با عملتان.

این را هم مستحضرید که هرگز نمی شود دنیا را با دنیا شناخت، هرگز نمی شود معارف بلند را با علم و با ابزار دنیایی شناخت، اگر کسی خواست محبّت را بشناسد با علم ممکن نیست؛ محبت از سنخ انگیزه است، بصیرت از سنخ انگیزه است، عشق از سنخ انگیزه است، ایمان از سنخ انگیزه است، انگیزه را با انگیزه باید شناخت، عشق را با عشق باید شناخت، ایمان را با ایمان باید شناخت، محبّت را با محبّت باید شناخت. همان طوری که علم یک بین دارد و یک مبین، یک بدیهی دارد و یک نظری، مطالب علمی نظری را با مطالب علمی بدیهی می توان فهمید چه در بخش تجربی چه در بخش ریاضی چه در بخش کلام چه در بخش فلسفه چه در بخش علوم دیگر، در بخش های ایمان، بصیرت، عقل عملی، عشق، دوستی و محبّت، هیچ کدام از اینها را نمی شود با علم شناخت. مزه بصیرت های برین و بالا را با بصیرت های پایین می شود شناخت، عشق بالا را با عشق پایین می شناخت، ایمان بالا را با ایمان پایین می شود شناخت، شهود بالا را با شهود پایین باید شناخت.

ما باید حواسمان جمع باشد که اگر خواستیم مطلب علمی را بفهمیم از علوم ساده به علوم پیچیده بار می یابیم، اگر خواستیم مطلب عملی را بفهمیم از اعمال ساده به اعمال پیچیده بار می یابیم. هرگز عشق را با علم نمی شود فهمید هرگز ایمان را با علم نمی شود فهمید هرگز محبّت را با علم نمی شود فهمید؛ پس هرگز انگیزه را با اندیشه نمی شود فهمید، اندیشه را با اندیشه می شود شناخت، انگیزه را با اندیشه نمی شود شناخت، این است که فرمودند مقداری این راه را طی کنید تا این مبادی اولیه برای شما حاصل بشود و از مبادی اولیه علم، ایمان و انگیزه به مراحل برتر برسید.

مجدداً مقدم شما را می داریم و از ذات أقدس الهی مسئلت می کنیم به فرد فرد شما به جمع شما به بنیان گذاران محفل آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت است مرحمت کند، همه شما فارغ التحصیل شوید، علوم عالیه را فراهم کنید، به دیار خودتان برگردید. اگر قرآن کریم در سوره «توبه» مسئله نفْر حوزه ها را مشخص کرد که اینها بروند فقیه بشوند به دیار خودشان برگردند، [4] اینها تمثیل است و نه تعیین، اختصاصی به حوزه ندارد، دانشگاه ها هم همین طور است، دانشجویان عزیز دانشگاه ها به دیار دیگر کشورها مسافرت می کنند مهاجرت می کنند، خردمند می شوند کارآمد می شوند عالم می شوند محقق می شوند پرفسور می شوند تا برگردند به سرزمین خود به مردم خود به دیار خود به وطن خود خدمت کنند. امیدواریم آنچه خیر و صلاح همگان است خدا به همه ما عطا کند.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

[1]. سوره ص، آیه45-

[2]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه133-

[3]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه153؛ «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَر. . . ».

[4]. سوره توبه، آیه122؛ ﴿وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُون ﴾.