روشن‏فکری در ایران بیمار متولد شد

تاریخ خبر:
1391/09/11 12:58
اخبار اعضای پایگاه http://irna.ir
حضرت آیت الله خامنه ای با بیان این که روشن‏فکری در ایران بیمار متولد شد؛ فرمودند: در برداشت غربی اگر کسی متدین شد؛ چنانچه علامه‏ دهر و بزرگترین فیلسوف باشد؛ روشن‏فکر نیست.

ˈجلال آل احمدˈ در کتاب ˈخدمت و خیانت روشن‏فکرانˈ، از روشن‌فکری دهه 30 حرف می‏زند. آل احمد این کتاب را در سال 43 شروع کرده که تا سال 47 ادامه داشت. سال 47 که آل احمد به مشهد آمد، ما ایشان را دیدیم. به مناسبتی صحبت از این کتاب شد، گفت مدتی است به کاری مشغولم؛ بعد فهمیدیم که از سال 43 مشغول این کتاب بوده است.

او از ما در زمینه‏های خاصی مطالبی می‏خواست، که فکر می‏کرد ما از آن‏ها اطلاع داریم. آنجا بود که ما فهمیدیم او این کتاب را می‏نویسد. این کتاب بعد از فوتش منتشر شد. یعنی کتابی نبود که در رژیم گذشته اجازه‏ پخش داشته باشد؛ کتاب صددرصد ممنوعی محسوب می‏شد و امکان نداشت پخش شود.

البته در اینجا آل احمد مواضع خیلی خوبی را اتخاذ می‏کند؛ اما در عین حال شما می‏بینید که همین آل احمد معتقد به مذهب و معتقد به سنت های ایرانی و بومی و شدیدا پایبند به این سنت‌ها و معتقد به زبان و ادب فارسی و بیگانه از غرب و دشمن غرب‏زدگی، باز در باره مسائل روشن‏فکری، در همان فضای روشن‏فکری غربی فکر کرده، تامل کرده، حرف زده و قضاوت نموده است!

اینکه می‏گویم روشن‏فکری در ایران بیمار متولد شد، معنایش همین است. تا هرجا هم ادامه پیدا کرده، بیماری ادامه پیدا کرده است و اما این بیماری چه بود؛ یعنی کجا بروز می‏کرد؟ این را از زبان آل احمد برای شما ذکر می‏کنم.

آل احمد در مشخصات روشن‏فکر می‏گوید: یک مشخصات، مشخصات عوامانه روشن‏فکر است. او می‏گوید معنای ˈعوامانهˈ این نیست که عوام، روشن‏فکر را این‏گونه تصور می‏کنند؛ بلکه خود روشن‏فکر هم گاهی همین‏طور فکر می‏کند.

این خصوصیات سه‏تاست: اول، مخالفت با مذهب و دین یعنی روشن‏فکر لزوما بایستی با دین مخالف باشد! دوم، علاقه‏مندی به سنن غربی و اروپارفتگی و این‏طور چیزها و سوم هم درس‏خواندگی.

این دیگر برداشت‌های عامیانه از روشن‏فکری است؛ ممیزات روشن‏فکر این است. یعنی اگر کسی متدین شد، چنانچه علامه‏ دهر باشد، اول هنرمند باشد؛ بزرگترین فیلسوف باشد؛ روشن‏فکر نیست!

بعد می‏گوید این سه خصوصیتی که برداشت عامیانه و خصوصیات عامیانه روشن‏فکری است، در حقیقت ساده‏شده دو خصوصیت دیگری است که با زبان عالمانه یا زبان روشن‏فکری می‏شود آن‏ها را بیان کرد.

یکی از آن دو خصوصیت، عبارت است از بی‏اعتنایی به سنت‌های بومی و فرهنگ خودی که این دیگر بحث عوامانه نیست؛ این حتمی است. دیگری، اعتقاد به جهان‏بینی علمی، رابطه‏ علمی، دانش و قضا و قدری نبودن این‏ها؛ مثال‌هایی هم می‏زند.

این در حالی است که در معنای روشن‏فکری ساخته و پرداخته فرنگ که این‏ها آن را از فرنگ گرفتند و آوردند به‏هیچ‏وجه این مفهوم و این خط و جهت و این معنا نیست! یعنی چرا باید یک روشن‏فکر حتماً به سنّتهای بومیش بی‏اعتنا باشد؛ علت چیست؟

روشن‏فکری، عبارت است از آن حرکتی، شغلی، کار و وضعی که با فعّالیت فکر سروکار دارد. روشن‏فکر، کسی است که بیشتر با مغز خودش کار می‏کند، تا با بازویش؛ با اعصاب خودش کار می‏کند، تا با عضلاتش؛ این روشن‏فکر است. لذا در طبقات روشن‏فکری که سپس در فصلهای بعدی کتابش ذکر می‏کند، از شاعر و نویسنده و متفکّر و امثال این‏ها شروع می‏کند، تا به استاد دانشگاه و دانشجو و دبیر و معلم و روزنامه‏نگار که آخرین آن‏ها روزنامه‏نگار و خبرنگار است می‏رسد.